(21)


مسئله‌ای میان علما مطرح است و آن این است که آیا علم فقط مقدمه عمل است، ارزش علم ارزش ذاتی نیست، فقط ارزش مقدّمی است، علم فقط تا آن حد خوب است که انسان را در عمل موفق کند، یا علم ارزش ذاتی هم دارد؟ اتفاقاً در معارف اسلامی جزء مسلّمات یکی این مسئله‌ است که علم باید برای عمل باشد، ولی در عین حال میان علمها تفکیک شده است. علمهای جزئی فقط آن وقت ارزش دارد که در عمل به درد انسان بخورد. اگر در عمل به کار نیاید باری است به دوش ذهن انسان. مثل همین که ما بدانیم نادر شاه در لشکر کشی که به هند کرد در
فلان شهر وقتی می‌خواست بخوابد در کجا خوابید. یا مثل خیلی سؤالها که افراد می‌پرسند، مثلا اسم مادر حضرت موسی چه بوده است؟ پیغمبر فرمود: اینها علم نیست فضل است، چیزی است که اگر آدم بداند اثری ندارد، نداند هم ضرری به آدم نمی‌زند. اما علم آنجا که به معارف و شناخت مربوط می‌شود و دید انسان را نسبت به جهان تغییر می‌دهد، ارزشش مافوق عمل است. البته نه اینکه برای عمل مفید نیست، برای عمل خیلی مفید است ولی ارزش آن تنها برای عمل نیست. اگر ما فرض کنیم در عمل هم تأثیر نداشته باشد انسان آفریده شده است از جمله برای اینکه جهان را خوب، صحیح و درست بشناسد و غلط نشناسد. اگر انسان جهان را درست بشناسد خودش درست است و اگر غلط بشناسد خودش غلط می‌شود، اصلا وجودش غلط می‌شود.  


استاد مطهری، آشنایی با قرآن، ج11، ص152